پلاک 14
دستنوشته ها ی یک خبرنگار

بلاخره با هرزحمتی بوداتاقها رو توزیع کردم و اتاق خودمم دادم به اونها که راحت باشن و کنار هم .گفتم شاید اینطوری مشکل حل بشه .اما ظاهرا این ماجرا سردرازی داشت . همیشه آخرین نفر وارد اتوبوس میشدن و کاروان باید معطل اونها میشد.توی اتوبوس زائرین برای حرکت در گرما نشستن ,اونها بدون هیچ دغدغه ای خرید میکردن و انگار نه انگار که من دارم گلومو پاره میکنم .وقتی از نجف میخواستیم خارج بشیم همه ساکها رو بار زده بودن وداشتن سوار میشدن که دیدم این چند تا خانوم کنار هتل وسط چندتا پسر جوون گیرافتادن وبه اسم خریداونها داشتن هم اذیتشون میکردن و هم با کیف این زائرین ور میرفتن که پولها شونوسرقت کنن.تااینو دیدم بادوتاشون درگیرشدم .اما اینم شد برام یه امتیاز منفی چون من نمیتونستم بگم چه بلایی سرخانومهاتون داشتن میاوردن ...




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: کربلا زائر حضرت عباس  صبر بداخلاقی   

برای واکاوی سیاسی این فیلم ابتدا آنرا در زمره محصولات استراتژیک قرار دادم اما وقتی فیلم تمام شدآنچه از آن بدست آوردم نوعی خط شکنی درحوزه امنیتی بود وچون مهمترین شاخصه یک فیلم استراتژیک ترسیم یک دیدگاه یا ارایه زوایه دید به بیننده ازیک تصمیم درزمان حال یا آینده حکایت میکند،نتوانستم آنرا درپوشه خالی چنین محصولاتی قرار دهم .این فیلم را میتوان قطعا در ژانر فیلم های جاسوسی قرار داد و چون درایران چنین فعالیتی بطورجدی دنبال نشده آنرا میتوان یک محصول استثنایی قلمدادکرد زیرا براحتی توانسته آنچه تاکنون خط قرمز سینما درحوزه امنیت ملی بوده را پشت سربگذارد.اگربخواهم به سابقه چنین فیلم هایی اشاره کنم باید بگویم فیلم "به رنگ ارغوان " ساخته دست ابراهیم حاتمی کیا ازجمله چنین محصولاتی بشمار میرود که تلاش کرد به ترفندهای اطلاعاتی گریزی بزند که دقیقا به همین دلیل توقیف شد درحالیکه درفیلم مذکور صرفا به موضوع "تغییر فونت" اشاره میشود،اما "قلاده های طلا "پارا فراتر ازاین مسئله گذاشته و وارد حوزه وزارتی و حتی امنیتی ترین حوزه وزارت اطلاعات یعنی حفاظت اطلاعات این سازمان امنیتی وارد میشود و ارشد ترین مقام این حوزه را به چالش میکشد.



ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ جمعه 15 ارديبهشت 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: قلاده های طلا وزارت اطلاعات امین حیایی شریفی نیا ابوالقاسم طالبی 

« این هواپیماها برای کمک به پیروزی علیه شبکه تروریست ها عمل می کنند و طی عملیات این گونه هواپیما‌ها- بسیاری ازتروریستها درپاکستان، افغانستان ویمن کشته شده اند .استفاده ازاین نوع هواپیما‌های بدون سرنشین، قانونی، اخلاقی، ضروری و متناسب است . براساس قوانین بین المللی، آمریکا در واکنش به حملات ۱۱ سپتامبر، در حال نبرد مسلحانه با القاعده، طالبان و گروه های مرتبط با آنهاست. و ما همچنین می توانیم از قوه قهریه به نحوی که با حق ذاتی ما برای دفاع از خود همخوان باشد استفاده کنیم. درقوانین بین المللی چیزی نیست که مانع استفاده ازهواپیماهای کنترل از راه دور برای این منظور یا مانع استفاده ما از قوه مرگبار علیه دشمنانمان در خارج از میدان نبرد شویم.»




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: جان برنن اوباما RQ170 هواپیمای بدون سرنشین بن لادن ماموریت 

پسر اول گفت: مادر جون برم جبهه؟ گفت: برو عزیزم . . . رفت و والفجر مقدماتی شهید شد.
پسر دوم گفت: مادر، داداش که رفت من هم برم؟ گفت: برو عزیزم . . . رفت و خیبر شهید شد.
پدر گفت: حاج خانم بچه ها رفتند، ما هم بریم تفنگ بچه ها روی زمین نمونه، رفت و کربلای ۵ شهید شد.
مادر به خدا گفت: همه دنیام رو قبول کردی، خودمم هم قبول کن. رفت و حج خونین شهید شد....

این دیالوگ ساده و کوتاه کاملا واقعیه و دریکی از روستاهای اطراف اراک در دهه 60 اتفاق افتاده .اگرچه بین آنچه اتفاق افتاده فاصله چندساله وجود داره اما این ماجرا اززیباترین اتفاقات دوران دفاع مقدس محسوب میشه که کمتر به اون پرداخته شده است .

 





نوشته شده در تاریخ دو شنبه 11 ارديبهشت 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: شهید مادرشهید والفجرمقدماتی کربلای 5 حج خونین خیبر 

کودتای نظامی علیه امیر کویت

قطعا این حکایت قدیمی را خیلی ها شنیده یا خونده اندکه روزی پدری پیر بهمراه پسرش به حمام محل میرود .پدر که بدلیل کهولت سن مریض احوال بود ناچارا روی دوش پسرش به حمام برده میشد و بخاطربالارفتن سن و سالش طبیعتا کمی متوقع و اخلاق کودکانه هم پیدا کرده بود . آن روز پیرمرد کمی سرحال بود چون باپسرش به حمام میرفت و این برای هر پدری یعنی اینکه برای پسرت که ثمره وجودت است اهمیت داری .
ازقضا درحمام پدرکمی تشنه میشود و رو به پسر کرده و ازاو کمی آب طلب مینماید .پسرکه بخاطر روی دوش آوردن پدرش تاحمام و رسیدگی به نظافت جسمی پدر طی دوران کهولت خسته شده بود پیش خودش میگوید: پدرم که نابیناست پس بگذار باهمین کاسه کمی از آب حوضچه نظافت حمام به او بدم و خودم را خلاص کنم .
برای همین به سمت کاسه آب دست برده و آنرا با آب حوضچه پرمیکندو باتعارفی به پدر تحویل میدهد تا ازآن آب بخورد ،پدرتاکاسه رو جلوی لبانش برد لبخندی زده و آب را سرمیکشد.




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ دو شنبه 4 ارديبهشت 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: قطر کودتا حمدبن خلیفه حمدبن جاسم تمیم بن حمد پسرعلیه پدر 
مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Blog Skin