اگر کسی می فهمید او هم دلی دارد خیلی بد میشد، شاید مسخره اش می کردند، مرد غرور داشت هنوز، و عشق هم داشت، معشوقه هم داشت، فاطمه، دختری که آن روزهای دور به مرد می خندید، به روزی فکر کرد که از فاطمه خداحافظی کرده بود برای آمدن به شهر…
گفته بود: بر میگردم با هم عروسی می کنیم فاطمه، دست پر میام …فاطمه باز هم خندیده بود.
آمد شهر، سه ماه کارگری کرد، برایش خبر آوردند فاطمه خواستگار زیاد دارد، خواستگار شهری، خواستگار پولدار، تصویر فاطمه آمد توی ذهنش، فاطمه دیگر نمی خندید…
آگهی روی دیوار را که دید تصمیمش را گرفت....
ادامه مطلب

او مینویسد:من بزودی با امیر ازواج میکنم و باوجودیکه خودم بزودی مادر میشوم ولی خیانتی که مادرم درحق من ،برادرهایم و پدرم روا داشت را نمیتوانم به سادگی فراموش کنم ،مطمئنااگر اولین سلاحی که بدستم برسد تمام هزینه اش را خرج شلیک به مادری خواهم کردکه در زندگی جز راحتی و آسایش خودش به چیز دیگر فکر نکرد .
ادامه مطلب
برچسب ها: روز مادر+نامه پردرد+انتقام +عروس