پلاک 14
دستنوشته ها ی یک خبرنگار

اگر کسی می فهمید او هم دلی دارد خیلی بد میشد، شاید مسخره اش می کردند، مرد غرور داشت هنوز، و عشق هم داشت، معشوقه هم داشت، فاطمه، دختری که آن روزهای دور به مرد می خندید، به روزی فکر کرد که از فاطمه خداحافظی کرده بود برای آمدن به شهر…
گفته بود: بر میگردم با هم عروسی می کنیم فاطمه، دست پر میام …فاطمه باز هم خندیده بود.
آمد شهر، سه ماه کارگری کرد، برایش خبر آوردند فاطمه خواستگار زیاد دارد، خواستگار شهری، خواستگار پولدار، تصویر فاطمه آمد توی ذهنش، فاطمه دیگر نمی خندید…
آگهی روی دیوار را که دید تصمیمش را گرفت....




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 12 خرداد 1390 توسط علی جعفری

برچسب ها: عشق  فروش کلیه  ازدواج  دزد  بانک  

 

" باوجودیکه خودم بزودی مادر میشوم ولی خیانتی که مادرم درحق من و برادرهایم روا داشت را هرگز نمیتوانم فراموش کنم .
او برای بدست آوردن راحتی خود ما را به مسلخ کشاند تا التیامی باشد برای آنچه خودش آنرا زخم زندگی مینامد.
مطمئنااگر اولین سلاحی که بدستم برسد تمام هزینه اش را خرج شلیک به مادرم خواهم کرد"
شاید این جملات وقتی از زبان یک تازه عروس 20ساله جاری میشود باور کردنی نباشد اما متاسفانه اینها تنها گوشه ای از نامه پر از درد ریحانه است که برایم ارسال کرده است .

او مینویسد:من بزودی با امیر ازواج میکنم و باوجودیکه خودم بزودی مادر میشوم ولی خیانتی که مادرم درحق من ،برادرهایم و پدرم روا داشت را نمیتوانم به سادگی فراموش کنم ،مطمئنااگر اولین سلاحی که بدستم برسد تمام هزینه اش را خرج شلیک به مادری خواهم کردکه در زندگی جز راحتی و آسایش خودش به چیز دیگر فکر نکرد .

 




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ سه شنبه 3 خرداد 1390 توسط علی جعفری

برچسب ها: روز مادر+نامه پردرد+انتقام +عروس  
مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Blog Skin