پلاک 14
دستنوشته ها ی یک خبرنگار

سالها گذشت از اون روز….
دیگه مردم از شاه بعنوان مَمَد دِماغ یاد نمیکنن
بلکه آه میکشن و میگن خدا بیامرزدش…!
نور به قبرش بباره ایشالله…!
دیگه رقصیدن جُرم شد…!
پولها بی ارزش شد…!
برکت هم رفت…!

رفته بودم تهران برای کاری .سوار تاکسی شدم تا به مقصد برسم. بین راه یکی گفت :آقای راننده من آزادی پیاده میشم . راننده باکنایه گفت : از آزادی گذشتیم باید قبل از جمهوری اسلامی پیاده میشدی!




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ سه شنبه 21 مرداد 1393 توسط علی جعفری

برچسب ها: آزادی انقلاب اسلامی  جمهوری اسلامی رقص مختلط شاه علی جعفری 

روزی درباره اینکه آیا توفیق زیارت آقا رو هم داشته یا نه صحبت به میون اومد .گفت: یه شب در عالم رویا دیدم که منو دارن میبرن خدمت امام زمان (عج) .مسیری بود که باید برای مشرف شدن به خدمت آقا ازاونجا عبور میکردیم و چیزی شبیه گیت بازرسی بود که اونجا مشخص میشد چه کسی باید خدمت آقا برسه و چه کسی نباید برسه . دل توی دلم نبود وقتی نوبت من شد حال و هوای عجیبی داشتم از دلهره جونم داشت به لبم میرسید. صدایی زیبایی که صاحب صدا دیده نمیشد اجازه رو صادر میکرد وعلت این تشرف رو هم میگفت . وقتی نوب به من رسید صدا گفت...




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 22 خرداد 1393 توسط علی جعفری

برچسب ها: روستای پرنگین چمه چمرود قشلاق ونونان بوجی تازه کند آقزوج شهرستان سلطانیه 

روستای پرنگیناین قلعه متعلق به شاهزاده ای بوده که ازاین محل برای خودش مأمنی ساخته بوده و چند سال پیش در بالای برج و باروی اون آثاری از خنجر و برخی سلاحهای قدیمی پیدا شدکه بدلیل کم توجهی  اهالی ازبین رفت .آثار پیدا شده ازاین قلعه نشون میده اینجا درگیریهای زیادی رخ داده و تعداد زیادی از لشکریان دوطرف درگیر تلفات جانی داشتن و این نقطه مدفن کشته شده هاست .




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ دو شنبه 19 خرداد 1393 توسط علی جعفری

برچسب ها: شهرستان سلطانیه  روستای پرنگین  شیزر بوجی چمه چمرود ونونان قشلاق آقزوج تازه کند برنقور 

ماجرا ازاین قرار بود که دخترخانمی 18 ساله سوال میکنه من درخانواده ای زندگی میکنم که داشتن دوست پسر برای دخترانش یکی از الزامات خانوادگیه!! طوریکه اگه دختری دوست پسر نداشته باشه یا پسر دوست دختر نداشته باشه به اونو به عدم رعایت آداب معاشرت متهم میکنن. خودش میگفت از سوم راهنمایی دوست پسرای زیادی داشته اما بعضی وقتا دلش میگرفت و نماز میخوند ،پسرهاش رو کنار میذاشت و سراغ دوستی خدا میرفت اما چون آلوده گناه شده بود باز دوباره سراغ دوستی های قبلی میرفت اما ازاین کار ناراحت بود وخودش رو معتاد به گناه معرفی میکرد و میگفت دوباره سراغ میهمانی های مختلط و پارتی ها مختلف میرم .




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ یک شنبه 17 فروردين 1393 توسط علی جعفری

برچسب ها: "دوست دختر" "دوست پسر" "گناه" "استغفار" "سمت خدا" "ماندگاری" 

وسط نماز شهید همت بلند شد که برای جمع سخنرانی کنه منم که خبرنگار بودم وسوژه خوبی گیرم اومده بود شروع کردم به نوشتن مطالبی که این شهید عزیز داشت میگفت.وسط حرفا یه هو به سرم زد که بلند شم چندتا عکس هم بگیرم و فیلم سخنرانی رو هم بگیرم. درحال بلند شدم بودم که تیتر خبر رو هم داشتم توی ذهنم مرور میکردم

- سخنان منتشر نشده شهید حاج ابراهیم همت

-تصاویر منتشر نشده از شهید همت

- فیلم منتشرنشده شهید همت

و...

باهمین تفکرات دوربین رو دستم گرفتم و شروع کردم فیلمبرداری کردن از شهید همت که یه دفعه شهید همت که انگار ازاین کار ناراحت شده بود شروع کردسرم تشر زدن که "فلانی اصلا کی به تواجازه داده دوربین دستت بگیری و عکاسی و فیلمبرداری کنی؟ تو فقط بشین و بنویس و..." جملات خیلی کوتاه بود اما اینقدر کوبنده و مطمئن بود که نمیشد حتی ذره ای بهش شک کردو از زیرش شونه خالی کرد.آروم سرجام نشستم و به نوشتن ادامه دادم.




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 3 بهمن 1392 توسط علی جعفری

برچسب ها: خبرنگار شهیدهمت حسینه شهید همت پادگان دوکوهه علی جعفری سازمان بسیج رسانه  استان البرز 

امروز صبح در رو بازکردم سوار ماشین بشم و حرکت کنم بطرف محل کارم .اما چشمتون روز بد نبینه تا در رو بازکردم دیدم برعکس همیشه کوچه خلوت خلوته. یه چندتا خونه پائین تر یه ماشین و دو-سه تادیگه هم چندتا خونه بالاتر بودن و جلوی خونه ما تاچندتا خونه ازهرطرف هیچ ماشینی وجود نداشت.

کمی تعجب کردم اما بعد گفتم: خب ماشین رو بردن دیگه...

اولش خشکم زد ولی یخورده که فکرکردم الان باید چیکار کنم خنده ام گرفت که مثلا باید الان داد بزنم که آهای ملت بیائید که ماشینمو دزدیدن و...ازاین حرفا.یا مثلا زنگ بزنم 110که ببخشید ماشین منو دزدیدن و اونور خط هم یه خانم خوش اخلاق بگه : درخواست شما ثبت شد تاچند دقیقه دیگه خدمت میرسیم.




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ یک شنبه 26 آبان 1392 توسط علی جعفری

برچسب ها: خاطره عماد مغنیه تهران ماشین سرقت 110 گیج 

وقتی فوکویاما درسال 1365در اورشلیم بابه تصویر کشیدن چندغواص بسیجی ازپرواز پرنده جمهوری اسلامی با دوبال سرخ و سبز وزره ی بنام ولایت  سخن به میان میآورد و برای نابودی آن طراحی مهندسی معکوس بااولویت تخریب ولایت فقیه را مطرح میساخت، چه کسی میتوانست برای این تخریب اینقدر بانفوذتر از خانم متفاوت! باشد که ازخانه امام(ره) برخواسته و بدون کمترین هزینه ای اینچنین تخریب امام (ره) و بیت ایشان را در سطح جامعه کلید بزند؟ دقیقا همان کاری که شتر سوار جنگ جمل کرد.

 




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ یک شنبه 28 مهر 1392 توسط علی جعفری

برچسب ها: اصهب نعیمه اشراقی حمیرا ناقه سرخ  

شیخ بهاء الدین عاملی در یکی از کتاب های خود می نویسد : روزی زنی نزد قاضی شکایت کرد که پانصد مثقال طلا از شوهرم طلب دارم و او به من نمی دهد . قاضی شوهر را احضار کرد و او طلب خود را انکار نمود یا فراموش کرده بود . قاضی از زن پرسید : آیا بر گفته ی خود شاهدی داری ؟ زن گفت : آری ، آن دو مرد شاهدند .
 
قاضی از گواهان پرسید : گواهی دهید زنی که مقابل شماست پانصد مثقال ار شوهرش که این مرد است طلب دارد و او نپرداخته است .گواهان گفتند : سزاست این زن نقاب مقابل صورت خود را عقب بزند تا ما لحظه ای وی را درست بشناسیم که او همان زن است ، تا آنگاه گواهی دهیم .




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ جمعه 11 مهر 1392 توسط علی جعفری

برچسب ها: شیخ بهایی غیرت نگاه زن حجاب 

یه کاروان از تهران بود که برعکس ما اکثرا جوان و پرنشاط بودن اما درست برعکس ما مدیر و روحانیشون پیربودن.همین مسئله باعث شده بود جوونهای اون کاروان به سمت ما بیان وباهم دوست بشیم.یه روز توی لابی هتل داشتم بالپ تاپم اخبار رو نگاه میکردم که یه خانم جوانی اومد وبعد ازسلام گفت: ببخشید میتونم یه سوال ازشما بپرسم؟منم جواب دادم :اگه بتونم جواب بدم خوشحال میشم.ایشون بعدا ازکمی پیشگفتار سوال کرد: جرا خانمها باید درنماز حجاب داشته باشن و ادامه داد مثلا منی که الان دراتاق هتل جزهمسروپدرم کسی نیست جرا باید نمازم رو باحجاب بخونم ؟!

ازسوالش تعجب کردم وکمی تامل کردم....بعد بهش گفتم :معمولا سوالات اینطوری رو باید ازروحانی کاروانتون بپرسید اگرسوال اجرایی داشتید من میتونم خدمتتون باشم. انگاردلخور شده باشه گفت: اگه روحانیمون جوابگو بود که مزاحم شما نمیشدم.

بعد ازبرگشتم به ایران روی این سوال خیلی فکرکردم شاید نزدیک دوماه انواع جوابها رو درکتابها بررسی کردم و سرج کردم تااینکه درایمیلی این جواب رو براشون فرستادم :

 




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ سه شنبه 26 شهريور 1392 توسط علی جعفری

برچسب ها: نماز حجاب زن محرم نامحرم ولایت 

مقیم لندن بود، تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. راننده بقیه پول را که برمی گرداند 20 سنت اضافه تر می دهد!
می گفت :چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست پنی را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی ...

گذشت و به مقصد رسیدیم . موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت آقا از شما ممنونم . پرسیدم بابت چی ؟ گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم . با خودم شرط کردم اگر بیست سنت را پس دادید بیایم . فردا خدمت می رسیم!

تعریف می کرد : تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد . من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست پنی می فروختم!!





نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 31 مرداد 1392 توسط علی جعفری

برچسب ها: تاکسی مسلمان کرایه اعتقاد انگلیس راننده  

یادمه چندسال پیش یکی از این آقایون اصلاح طلب با سخنرانیش توی دانشگاه همدان ماجرای تقلید رو در فقه شیعه زیر سوال برده بود و به کام خیلی ها این مطلب شیرین اومده بود .اما جالب اینجاست که همین ها که این جور مطالب براشون شیرین میاد کارهایی رو انجام میدن که بقول همون آقای اصلاح طلب عین حرکت میمون میماند چون میمون نادانسته و فقط از روی خصلت ذاتی خودش اقدام به تقلید میکنه و هیچ وقت نمیدونه و نخواهد دونست که کاری که انجام میده باچه هدفی داره صورت میگیره.

قطع به یقین شماهم بین همین افراد که ازطرز فکر چنین متفکران اصلاح طلبی خوششون میاد به کرات دیدید که شلوارهای فاق کوتاهی میپوشن که وقتی میشینن گاها آدم شرمش میاد کنارشون بشینه یا باهاشون هم کلام بشه دریغ ازاین که اونها بدونن اصل ماجرای پوشیدن شلوارهای فاق کوتاه ازکجا نشأت گرفته .

می دونید فلسفه این شلوار های پایین اومده چیه؟

در زندان های مردان آمریکا افرادی هستند که با استفاده از تن فروشی به زندانیان دیگر کسب درآمد می کنند. اونها شلوار خودشون رو به این صورت (البته بدون لباس زیر) برتن می کنند و در بندهای زندان قدم می زنند و هرکس که قیمت بالاتری پیشنهاد بده خودشون رو در اختیار اون قرار میدن...

جالبترین نکته این ماجرا اونجاست که این کار بین خود آمریکائیها به زشتی یاد میشه اما بعضی ازجوونهای ما پوشیدن چنین لباسهایی رو برای خودشون افتخار و کلاس میدونن!!!

 





نوشته شده در تاریخ چهار شنبه 23 مرداد 1392 توسط علی جعفری

برچسب ها: شلوارفاق کوتاه علی جعفری خبرنگار آمریکا زندان تن فروشی تقلید 

توی صحن گوهرشاد نشسته بود وبه حرم خیره شده بود وهنوز توی این فکربود که جرا باید برای اومدن به حرم  جادر سرش کنه مگه امام رضا(ع) کسی که مانتویی باشه رو نمیپذیره ؟!

توهمین فکرا بود که یه روحانی رو دید که یه گوشه حرم نشسته بدون معطلی بلند شد و رفت سراغش .

حاج آقا ببخشید .

حاجی سرش رو از کتاب دعا بلند کرد و بایه نگاه آروم رو به دختر گفت : سلام دخترم .بفرمائید.

دختر: حاج آقا جرا باید من جادر سرم کنم ؟مگه امام رضا(ع) مانتویی ها رو قبول نمیکنه ؟ اصلا من ازاینجا که برم بیرون این جادر رو ازسرم برمیدارم .حالا جادر سرکردنم اینجا خیرش جیه؟ شما میتونی منو قانع کنی که جرا باید جادرسرم کنم ؟

حاجی یه لبخند معنی داری به دختر زد و گفت : دخترم برای جی اومدی حرم امام رضا(ع)؟

دختر: خب معلومه اومدم زیارت آقا




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ سه شنبه 15 مرداد 1392 توسط علی جعفری

برچسب ها: حجاب حرم امام رضا زیارت شفاعت مادر 

اشتیاق حسین به دنبال کردن قرائتها برام جالب بود همین شد که بعد ازمراسم باهاش سلام و احوالپرسی کردم و ازش پرسیدم : دنیای سیاست کجا و دنیای عرفان و قرآن کجا؟ البته این یه کنایه بود تا ببینم واکنشش به حرفم چیه و اونم خیلی راحت جوابم رو دادکه: من ازدوران نوجوانی با قرآن مأنوس بودم ،دوران دبیرستان قاری خوبی بودم و ازسرعلاقه به کار خبر روی آوردم .




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ شنبه 22 تير 1392 توسط علی جعفری

برچسب ها: علی جعفری خبرنگار  محفل انس باقرآن حسین رنجبران امروز دیروز فردا  

 





نوشته شده در تاریخ سه شنبه 18 تير 1392 توسط علی جعفری

برچسب ها: نمازجماعت 

توی اون گرما هرروز میدیدم یه سعودی با پسراش یه کامیونت میارن و بسته هایی که داخلش یه بطری کوچیک آب و سه تاخرما و یک کیک درحد همین تی تاب های خودمونه رو بعنوان خیرات به ملک فهد بین فقرای مکه توزیع میکنن.

 

جالب اینجابود که هیچ سعودی اگروضع مالیش خیلی ضعیف نبود حاضرنمیشد بیاد و درصف گرفتن این خیرات وایسه وگاها حرفهای تحقیرآمیز اون سعودی و پسراش رو بشنوه اما ایرانیهای ما سرو دست میشکستن تا بتونن یه دونه ازاین بسته ها رو بگیرن.

 

 




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ یک شنبه 15 ارديبهشت 1392 توسط علی جعفری

برچسب ها: صف بهشت عربستان بهجت قم حضرت معصومه خیرات تحقیر علی جعفری  خبرنگار 

خانوم بفرمائید بالا؟؟؟؟؟؟؟

مزاحمتون نمیشم یه دور باهم میزنیم برتون میگردونم همین جا...

خانوووووووم.... شــماره بدم؟؟؟؟؟؟

چن لحظه بیشتر وقتتون رو نمیگیرم...

اینها جملاتی بود که سحر از وقتیکه وارد این شهر شده بود تقریبا هرروز اونم بارها درکنار خیابون میشنید.

دیگه خیلی داغ کرده بود از جلوی دانشگاه رجایی شهر تا خیابون مطهری رو پیاده رفت.اینقدر عصبانی بود که نمیدونست چطوری این مسافت رو اومده و اصلا چقدر طول کشیده .قدمهاش رو تند تند برمیداشت اما نمیدونست باید کجا بره .

تا کنار خیابون وایساد چراغ ماشین ها براش روشن و خاموش میشد و گاهی کنارش وای میسادن و درحالیکه شیشه ماشین رو پائین میکشیدن با یه لبخند مزخرف میگفتن:

خانوم برسونمت؟؟؟؟؟؟؟...




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ سه شنبه 20 فروردين 1392 توسط علی جعفری

برچسب ها: داستان واقعی دختر مانتویی  متلک مزاحمت خیابانی امامزاده حسن رجایی شهر کرج علی جعفری خبرنگار 

 

سه -چهار سال پیش سریه دعوا در حرم حضرت ابوالفضل (ع) با یکی از خادمان حرم رفاقت خوبی پیدا کردم هربار که قسمت میشه میرم کربلا حتما بهش سرمیزنم یا اگرهم نتونم باهاش تماس میگیرم و احوالی ازش میپرسم .دوسال پیش ابو سیف بعد ازنماز مغرب و عشاء توی حرم حضرت عباس (ع) بهم گفت :کی برمیگردی  ایران؟گفتم :پس فردا صبح .گفت :حتما فردا شب بیا تا ببینمت.منم گفتم احتمالا میخواد سفارشی کنه یا چیزی ازایران میخواد که براش بیارم یا ببرم .

فردای اون روز بین دو تا نماز دیدمش کنار هم وایسادیم برای نماز جماعت.دست کرد توی جیبش و دستمال کاغذی مچاله شده ای رو داد به من و گفت بذار توی جیبت.نماز داشت شروع میشد برای همین بازش نکردم.بعد ازنماز اون سریع رفت برای جمع کردن گاردهای هدایت زائرین و منم بعد از نماز دستمال رو بازکردم دیدم یه نگین خیلی زیبا لای دستمال هست که رنگش خیلی عجیبه .رنگی بین سبز و آبی که بسیار آرامش بخش بود.

ازحرم که رفتم بیرون وگوشیم رو تحویل گرفتم بهش تماس گرفتم و ازش تشکر کردم ولی چون نمیدونستم چیه ازش پرسیدم و اینطوری جواب شنیدم که : وقتی حرم امام حسن عسگری (ع) رو منفجر کردن بخاطر شدت انفجارات قبر اصلی که در زیر صحن و ضریح قرار گرفته آسیب دید و سنگ قبر اصلی حضرت بیرون زد .این سنگ قبر یک سنگ عقیق سبز یک متر در یک متر بود که ازاون تعدادی نگین من باب تبرک ساخته شد که یکی ازاونها همینی هست که بهت دادم ...

 




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 3 اسفند 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: امام حسن  اسم  امام حسن عسگری انگشتر نگین عقیق سبز ایثار کربلا خادم  

مرد بیچاره وقتی این خانم رو با چادر و حجاب مناسب دیده بود نه یک دل بلکه صد دل مثلا عاشقش شده بود و بعد از مدتی فهمیده بود این بنده خدا اونطور که اون میخواد نیست ولی کار از کار گذشته بود و چون زندگی میدان گذشته چندین سال رو کنار هم زندگی کرده بودن اما عرصه براشون تنگ شده بود و خانم با دوز و کلک از همسرش طلاق غیابی گرفته بود و کل اموال و دارائی اون رو هم بنفع خودش مصادره کرده بود. یه روز برحسب اتفاق این خانم رو با همون تیپ و ظاهر دیدم کمی باهاش صحبت کردم تا بلکه ازخر شیطون بیاد پائین و برگرده سرخونه وزندگیش ولی مرغ ایشون یه پا داشت و با اموالی که بدست آورده بود ...




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 26 بهمن 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: عشق شرط ازدواج چادری محجبه اطمینان اعتماد حضرت سلیمان کبوتر مسلمان 

حضرت رسول (ص) روزی درحال گذر ازکوچه های مدینه با جمعیتی روبرو میشه .ازاونها علت رو سوال میکنه و بعضی میگن : مردی اینجاست که بدون اینکه ماروبشناسه و بدون کمترین سوالی هرچی که درکف دستمون یا درون جیب لباسهامون باشه رو میگه .

 

پیامبر(ص) برای اطمینان ازصحت گفتار این مرد نزدیکتر رفت و روبه اون گفت : میدونی زیر عبای من چی هست؟ مرد باکمی مکث گفت :تخم پرنده ای از فلان جزیره درفلان کشور زیر عبای شما قرار داره ...

پیامبر (ص) حرفای مرد رو تائید کردو ازش سوال کردازکجا متوجه شدی؟مرد گفت :دریک لحظه تمام دنیا رو زیر و رو کردم و هرآنچه دردقایقی قبل در کائنات رخ داده بود رو بررسی کردم و دیدم تنها چیزی که دچار تغییر شده تخم پرنده  ای ست که دقایقی قبل در لونه بوده ولی الان نیست.هرچی گشتم اثری ازاون روی زمین ندیدم پس حدس زدم که پیش شما باید باشه.

 

 




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ شنبه 30 دی 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: پیامبر انتخاب دو راهی زندگی علوم ماوراءالطبیعه اسلام مرتاض 

توی اوج همون شلوغی های خیابونی بود که با دوتا از همکارام رفتیم بین همین اتباع کشورهای دیگه جالب اینجا بود که وقتی متوجه میشدن ما ایرانی هستیم اولین چیزی که ازمون میپرسیدن میگفتن شما احمدی نژادی هستید یا موسوی؟ منم چون منظورشون رو میدونستم میگفتم : خب معلومه ما با موسوی هستیم ..اما اونا حتی یه لحظه تامل نمیکردن و سریع با دستشون تردمون میکردن و میگفتن: رو...رو ...أنصار الموسوي هي العدو" یعنی برو برو حامیان موسوی دشمنن. منم با تعجب ازش میپرسیدم برای چی این حرفو میزنید مگه موسوی چیکارکرده ؟ که جواب میدادن : " موسوي صديق أميركا. انه يريد لأمريكا الساقين إيران فتح"




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ جمعه 8 دی 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: انتخابات88 رابطه با آمریکا زیبا کلام فتنه عربستان شیعه مصر میرحسین موسوی احمدی نژاد 

 یه روز حضرت سلیمان(ع) درمسیری مبینه که یه مورچه بسختی داره شن های یه کوه رو جابجا میکنه ازش درمورد علت این زحمت سوال میکنه و مورچه جواب میده : معشوقه من به من گفته اگه بتونی این کوه رو جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و منم به عشق وصال اون میخوام این کوه رو جابجا کنم . حضرت رو به مورچه میگه : تواگه بلندترین عمرها رو هم داشته باشی قادر نخواهی بود این کوه رو جابجا کنی.

 

ولی مورچه که درعقیده خودش مصمم بود رو به پیغمبر خدا میگه :تمام سعی ام رو می کنم که این کوه رو جابجا کنم...حضرت ازاین همه همت خوشش میاد و با قدرت نبوتی که دراختیار داشت کوه رو برای مورچه جابجا میکنه اما درکمال ناباوری مبینه مورچه رو به آسمون میکنه و میگه:....

 

 




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ سه شنبه 28 آذر 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: عشق انتخاب پدر ومادر ازدواج مورچه حضرت سلیمان معشوقه 

وقتی این تصویر رو میبینید شاید باورتون نشه که این خانم یه دختر مرفه در لبنان بود که تمام لباسهاش رو پدرش از لندن وپاریس براش میخرید .وقتی از خواب بلند میشد تا وقتی بره دست و صورتشو بشوره و برگرده یکی جاشو جمع میکرد و یکی براش صبحونه آماده میکرد و تا قبل ازاینکه اینا آماده بشن آب پرتقال و قهوه اش روی میز توی اتاقش آماده بود . اون حجاب نداشت وچندان هم ازاسلام باخبر نبود اون موقع 25 سال بیشتر نداشت که با مصطفی آشنا شد.روز خواستگاری چون پدرومادرش نمیخواستن اون دامادشون بشه خیلی سنگ انداختن جلوی پاش .بااینکه وضع مالی خوبی نداشت بهش اصرار کردن که باید برای دخترمون هدیه بیاری اونم انگشتر طلا با چنین مشخصاتی اما غاده وقتی کاغذ کادو رو بازمیکرددید فقط یه شمع براش آورده سریع برد قایمش کرد ...خودش میگه اولین هدیه ای که مصطفی بهش داد یه روسیری قرمز بود اما حالا یه چادر لبنانی سرشه و یه شمع روبروش که هیچ وقت نمیذاره شعله کوچیکش خاموش بشه ...




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ جمعه 9 آذر 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: ماجرای ازدواج مصطفی چمران غاده چمران  لبنان امام موسی صدر 

قراره فردا هاشمی رفسنجانی بره کرمان و درجمع دانشجوها پس از 3سال سخنرانی کنه.اما خبرنگارهایی که تاحالا باهاشمی روبرو شدن خوب میدونن که ایشون فردی نیست که بشه ازش پاسخ آنچه سوال میشه رو شنید. برای اثبات این مدعا به گفتگوهای واحد مرکزی خبر در دور اول انتخابات ریاست جمهوری سال 84 میتونید مراجعه کنید.بااینکه میدونیم موضوع  مهدی مهمترین محور صحبتهای هاشمیه اما میخواهیم ببینیم هاشمی هم به دانشجویان اجازه میده ازایشون درباره وقایع سالهای گذشته و فعالیتهای اعضای خانواده اش سوال کنن؟واگر این اتفاق بیفته هاشمی طبق سنت دیرینه خودش سوال رو با سوال پاسخ میده؟




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ چهار شنبه 8 آذر 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: هاشمی رفسنجانی کرمان دانشگاه آزاد رفسنجان مهدی هاشمی خبرنگار 

شمر امان نامه آورد و فریاد زد:”کجایید ای فرزندان خواهر ما”٬فرزندان امّ البنین(س) هرگز حاضر به جواب دادن نبودند٬ولی امام حسین(ع) فرمودند:”او را پاسخ دهید٬و ان کان فاسقا: اگرچه فاسق است؟” لذا عبّاس(ع) که نمی خواست با شمر سخن بگوید٬چون امام زمانش دستور داد٬اجابت کرده و این درسی است برای خداجویان و جوانان که پیرو ولایت باشند و خواست ولایت و امام زمان خود را برخواست خویش مقدم دارند.و این است پیروی و حمایت از اسلام و قرآن.

رجز خوانی شمر زمانی که حضرت عباس بن علی(ع) و برادرانش را بعنوان خواهر زاده خطاب میکند موجب بروز شکیاتی در میان محبین به آن حضرت شده و از خود سوال میکنند آیا شمر دایی حضرت ابوالفضل (ع) بوده است؟

 




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ یک شنبه 5 آذر 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: شمر کربلا بنی کلابه  ام البنین حضرت عباس  

یه تیکه نون ساندویچ توی پیاده رو افتاده بود مثل یه قوطی نوشابه که گاها با پا جابجاش میکنم همینجور باخودم میکشیدمش و قدم میزدم .به اتفاقی که افتاده بود فکرمیکردم برای همین اصلا به کاری که دارم میکنم توجهی نداشتم .

 

کمی که جلوتر رفتم پیرمردی زد به شونه ام و گفت : پسر جون با نعمت خدا اینکارو نکن .انگار متوجه نشده باشم که چی میگه یه نگاه به پیرمرد کردمو یه نگاه هم به زیر پام انگار بازم خشکم زده بود و متوجه حرفش نشده باشم بِروبِر به پیرمرد نگاه کردم . پیرمرده دوباره گفت: منظورم این تیکه نونه .اون نعمت خداست چرا بهش بی احترامی میکنی؟

 

انگار تازه متوجه شده باشم که دارم چیکار میکنم .به پیرمرده گفتم : بله حق باشماست . اومدم که نون رو بردارم .پیرمرده زودتر از من برداشت و بوسید و گذاشت یه گوشه ای از باغچه کنار پیاده رو .




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ یک شنبه 21 مرداد 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: سگ نان اعصاب پیاده رو مسلمان  امام حسن  

 قبلا مانتویی بود اما حجابش کامل بود.چند وقت پیش باهم رفته بودیم مناطق جنگی .اونجا همه اش غُر میزد که چرا ما رو نمیبرید بازار؟ این سنگ و خاک چی داره که مارو آوردید اینجا .خسته مون کردید ازبس ازاین کوه به اون کوه ازاین بیابون به اون بیابون .عجب غلطی کردیم با شما اومدیما...

دیگه این حرفاش برام عادی شده بود هروقت اینا رو میگفت فقط میتونستم یه لبخند بهش بزنم اما ازعمق وجودم میسوختم و هیچی نمیتونستم بگم .وقتی برمیگشتیم نیم ساعتی براشون حرف زدم ازاینکه هیچ مهمونی بدون دعوت نمیتونه وارد یه خونه بشه و چند روز اونجا بمونه مگراینکه کسی اونو دعوت کرده باشه ازشون خواستم برن و ببینن که کدوم شهید برای اونا دلشون تنگ شده که ازکرج بلندشون کرده تا اون سر کشور کشونده ...

تواین فکرا بودم که بهم گفت :چرا خشکتون زده ؟مگه اجنه دیدید؟




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ سه شنبه 9 آبان 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: پلاک 14 علی جعفری چادر محجبه راهیان نور شهید عشق عاشقی ازدواج  

دوازده ساعت بود تمام کوچه را یکی پس از دیگری طی میکرد.
به اکثر مغازه ها و پاساژه ها سر زده بود
شلوارش خیلی تنگ بود اما برای اینکه اندامش خوب دیده شود باید میپوشید.
مانتوی تنگ برای جذاب نشان دادن برجستگی های نیم تنه بالا خوب بود اما ..
گرما کلافه اش میکردحسابی عرق از سر و روی او جاری بود.
خدا پدر سازنده ادکلن های 200هزارتومنی فرانسه را بیامرزد ...




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ یک شنبه 30 مهر 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: زن لباس تنگ آرایش ماسک صورت نقاب مصرباستان نینجوتسو سهم شوهر 

یه روز خانوم یکی ازاین فامیلها اومده میگه فلانی یه تحقیق به بچه من دادن من ازش سردرنمیارم مزاحم شدم ببینم شما میتونی کمک کنی؟ منم گفتم مشکلی نیست درخدمت هستم اگه بتونم کاری بکنم دریغ نمیکنم . حرفای ما که تموم شد روکردم به دخترنازایشون میگم :چی شده گلم ؟تحقیقت چیه خانم خانوما؟باید درچه موردی باشه؟

- عموووو معلممون گفته درمورد عمه عطار تحقیق کنید..
من- درمورد چی؟!!
- عمه عطار
من که خنده م گرفته بود گفتم :
- شما که لطف دارید اما مطالعه من درحد عمه وناموس عطار نیست بخدا
بنده خدا فکرکرددارم مسخره اش میکنم .معلوم بود که ناراحت شده اما به روی خودش نیاورد مثل کسی که کارش گیرباشه وبخاطر این که کارش انجام بشه مجبور بشه کسی یا چیزی رو تحمل بکنه انگار روی میخ نشسته بود...


 




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ جمعه 21 مهر 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: تحقیق دبستان  عمه عطار  

 

قصه ازدواج
خواهراش دوره اش کردن و گیر سه پیچ دادن که باید دیگه ازدواج کنی.یکیشون گفت: ببین جواد! امروز دست ازسرت برنمیداریم باید تکلیف مارو روشن کنی .اینقدر اینجا میشینیم تا اسم یکی رو بیاری تا ما بریم برات خواستگاری .
خواهر کوچیکه با یه لبخند رو کرد به بقیه و گفت: شاید داداش خجالت میکشه ...اینو گفت و صورتشو چرخوند به سمت جواد و ادامه داد: خب این که مشکلی نیست داداش جون (...همینطور که یه کاغذو خودکار به سمت برادرش دراز میکردگفت : اصلا بیا اسمشو بنویس تا بدونیم این دختر خوشبخت کیه ؟
جواد که تاحالا چیزی نگفته بود رد نگاهش رو از چشمای تمام خواهراش عبور داد و کاغذ وخودکار رو گرفت و چند لحظه بعد برگردوند به سمت خواهراش...
خواهرها که دیگه بی طاقت شده بودن سریع کاغذ رو گرفتن و اون خوندن ...
" مزد جهاد ،شهادت است..."
.
.
.
شادی روح شهید جواد عنایتی صلوات

 

 





نوشته شده در تاریخ دو شنبه 17 مهر 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: ازدواج شهید جواد عنایتی 

آخ که این تیپ تصاویر چقدر داغ دلمو تازه میکنه وحسرتی که توی دلم مونده ....

ساقی جبهه، سبو برلب هرمست نداند

نوبت ما که رسید میکده را بست،نداند

حال خوش بودکنار شهدا،آه دریغ

بعد یاران شهیدحال خوشی دست نداد

خداکنه این صحنه ها برای منم تکرار بشه.





نوشته شده در تاریخ جمعه 14 مهر 1391 توسط علی جعفری

 اگه ازتون سوال کنم که حاضرید بخاطر کسب یه خبر دو یا سه ساعت پیاده روی کنید چی جواب میدید؟ یا ازیه خبرنگاری سوال کنیم برای رساندن خبر ایا حاضرید روزی چند ساعت پیاده روی کنید یا نه حتی دوساعت با ماشین هرروز خودتون رو از نقطه ای به نقطه دیگه برسونید واقعا چی جواب خواهید داد؟حقیقت قضیه اینکه باور چنین کاری واقعا سخته حتی برای آقایون چه برسه به اینکه یه خانم بخواهد چنین کاری انجام بده .ولی واقعیت اینه که این اتفاق درسالهای ابتدای جنگ هرروز در بخش هایی کشور ما درحال رخ دادن بود ...




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 30 شهريور 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: همسر شهید حسن باقری خبر دفاع مقدس 

من کدوم حرف رو باور کنم
حرفی که فقط تو فیلم زده می شه یا حرفی که تو عمل زده میشه
حتما تبلیغات فیلم "کلاه پهلوی " رو دیدید
منظورم همون  حرفهایی
هست که خانم مریلا زارعی در مورد حجاب می زنن ،
چه حرفهای قشنگی...
و چقدر با اقتدار....
حالا من هیچی آخه تکلیف اون خانمهایی که به عنوان تماشاچی بعد از شنیدن حرفهای ایشون جوگیر میشن که حجابشونو محکم تر بگیرن ،اما وقتی میان پای اینترنت این عکسها رو ازایشون میبنن چی میشه؟!


 

 





نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 23 شهريور 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: حجاب مریلا زارعی کلاه فرهنگی  بی حجاب 

تصویر زیر مربوط به شهادت اسطوره شهادت درخطه کرمان شهید حاج محمد مهدی کازرونی است .وی فرمانده عملیات لشکر ثارالله کرمان بودند که پس از شهادت پیکر مطهرشان اینچنین به آغوش خانواده بازگشت و همسر و فرزندش آنچنان که درتصویر دیده میشود بااو وداع میکنند.

این تصویر منو یاد دوست داشتنی ترین عکسم میندازه که دراون همسرشهیدی درحال بوسیدن پیشانی همسرشهیدش هست و زیر تصویر نوشته :

تورا حلاوت شهادت ...

مرا تلخی وداع......

وقوع مجدد چنین تصویری آرزوی قلبی منه

 

 

 





نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 16 شهريور 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: شهادت  آرزو وداع شهیدکازرونی 

البرز همیشه مظلوم بوده و شیعه هم کم ازاون نداشته . همیشه مظلومان قناعت پیشه میکنن و کسانی که ظلمی گاهی بخاطراینکه آب به آسیاب دشمن نریزیم گرچه حق باماست ولی مجبور به سکوت میشیم . روایتی شنیدم که میفرمود : درد(قریب به مضمون) خودتون رو باغیردرمیون نگذارید چون اگردوست باشه ناراحت میشه و اگه دشمن باشه خوشحال .

 

خب بااین حساب بود که دوبار فیلتر شدن البرز اون هم درشرایط حساس سیاسی رو تحمل کردیم و علیرغم ضربه مالی و اعتباری شدیدی که به مازد لب به اعتراض بازنکردیم تا درشرایط عادی موضوع رو پیگیری کنیم .

وقتی البرز و شیعه نیوز همزمان فیلتر شدن حس کردم جریانی بدنبال گل آلود کردن ماجراست و نمونه های اون رو دراخبار نوروزی علیه دولت و با بکار بردن البرز و شیعه نیوز بارها شاهد بودم .گاهی ممکنه خودم ما نیز دچار اشتباه بشیم و به گمان دلسوزی دم به تله این دوستی های خاله خرس گونه بدیم .

همین نگاه باعث شدتا نامه زیر رو برای دوست عزیزم جناب آقای بحرینی مدیرمسوول شیعه نیوز بنویسم تا با انتشاراون آتش شعله نکشیده این فتنه رو همین جا خاموش کنم .




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ یک شنبه 19 فروردين 1387 توسط علی جعفری

برچسب ها: البرز نیوز  شیعه نیوز  جعفری  بحرینی 

 

کسانی که باسازمانهای امنیتی آمریکا کمترین آشنایی دارن میدونن که این سازمانها ازلایه های مختلفی تشکیل میشن که هرکدومشون دایره فعالیتش جدا ازیکدیگه تعریف شده و هرکسی قادر به ورود به هسته های مرکزی یا همون لایه های میانی یا مرکزی نیست .

یکی از این سازمانهای امنیتی -نظامی پنتاگون یا همون وزارت دفاع ایالات متحده است که فقط در شمایل اداری دارای 7 لایه حفاظتی هست که 3لایه ابتدایی مربوط به حفاظت فیزیکی ساختمان پنتاگون و کارمندان و مدیران این مجموعه بشمار میره و ازلایه چهارم تا هفتم وظیفه حفاظت از شخص وزیر رو به عهده دارند.اما بعدازاینکه اوباما باواسطه های دیپلماتیک اولین نامه خودش رو به رهبر فرزانه انقلاب فرستادو ایشون به این نامه بی توجهی نشون دادن....

 




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ دو شنبه 30 مرداد 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: قاسم سلیمانی لئون پانتا پنتاگون نامه  اوباما سپاه قدس سازمانهای امنیتی آمریکا 



همسرشهید دکتر چمران می گوید:

من همیشه دوست داشتم به مصطفی اقتدا کنم و مصطفی خیلی دوست داشت تنها نماز بخواند . 

به من گفت : 
نمازتان خراب می شود.

من نمی فهمیدم که شوخی می کند یا جدی می گوید ، ولی باز بعضی نمازهای واجب را به او اقتدا می کردم و می دیدم مصطفی بعد از هرنماز به سجده می رود، صورتش را به خاک می مالید و گریه می کرد، چه قدر طول می کشید این سجده ها! 





نوشته شده در تاریخ دو شنبه 30 مرداد 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: چمران  نماز  نیاش عرفان همسرشهید چمران اقتدا 

وضعیت مالی خوبی داشت شنیده بودم توکارساخت و سازه اما وارد دفترش تاحالا نشده بودم .وقتی اونجا رفتم همون توی دقایق اولیه متوجه شدم که حرفایی که درمورد وضعیت مالی این آقا زده میشه درسته .برای همین خیالم راحت شدچون پیشنهاد ناچیز من نمیتونست اذیتش کنه وباری هم براش محسوب نمیشد.

 

بعد ازسلام و علیک و احوالپرسی موضوع رو باهاش درمیون گذاشتم اما برخلاف انتظارم بهم گفت : راستش درسته شما برام محترمی اما من اگه قرار بود ازاین پولها خرج کنم که نمیتونستم گلیم خودمو ازآب بیرون بکشم !!

من که جا خورده بودم بهش گفتم : مگه هزینه یه دیوار کشی اونم درحد 7-8متر چقدر هزینه داره که زیربارش نمیری و راضی میشی خودت و جد وآبادت فحش بخورن؟تازه آجراشم که بعدا میتونی استفاده کنی پس نگران چی هستی ؟

 

یه نیشخندی زدوگفت: سرت توحساب و کتابه اما اینطورها هم که میگی نیست...




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ سه شنبه 10 مرداد 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: خرابه دل  نفس زمین  دیوار کشی  

تااون زمان هیچ کس موهاش سفید نمیشدنه در سر و نه در صورت  پس گاهی اتفاق می افتاد که کسی به جمعی وارد می شد که پدری و فرزندانش در آن جمع حاضر بودند و میان پدر و فرزندان تفاوتی نبود . آن شخص تازه وارد برای اینکه بدونه باچه کسی و درچه حدی هم کلام بشه مجبور بود بپرسه: که کدام یک پدر هستید ؟ چون زمان حضرت ابراهیم علیه السّلام شد دعا نمودند و از خدا خواست تا او را نسبت به فرزندانش ممتاز گرداند.




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ یک شنبه 8 مرداد 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: پیر حضرت ابراهیم موی سفید ریش سفید 

کسی رو درمحل میشناختم که بخاطر اختلافی که درزندگیشون پیش اومد همسرو بچه اش رو ازدست داد یعنی درزمان زندگی بخاطر خوش بینی زیاد تمام  اموال خودشو رو بنام همسرش کرد و ازاونجا که ازقدیم میگن :محبت که ازحد فزون شد *ابله فکردیگر میکند, خانوم بلند میشه میره باترفند طلاق غیابی میگیره درصورتی که درمنزل آقا بسرمیبرد و روح آقا ازقضیه هیچ اطلاعی نداشت و یه روز برگ طلاق توسط مامور میره درخونه مادرش دلم نمیخواد کسی خودش رو جای این بنده خدا بگذاره اما وقتی این اتفاق میفته روزگار برای این بنده خدا روز به روز سیاه و سیاه تر میشه چون پشت بندش خانم که میدونه همسرش دیگه چیزی نداره درخواست مهریه رو هم میکنه و مهریه رو به اجرا میگذاره بخاطر نداشتن اموال مرد بیچاره به زندان میفته وزندانی بودنش منجر به این میشه که دادگاه رای عدم صلاحیت برای نگهداری فرزندش رو هم صادر کنه حالا اگه واقعا کسی میتونه خودش رو جای این بنده خدا تصور کنه !!




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ سه شنبه 13 تير 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: عقاب تغییر طلاق مهریه زندگی عمر 

انصافا صحنه زیبا و تکان دهنده ای هست .بعضی ازما آدمها به اندازه این گربه هم عاطفه نداریم .فقط توزندگی براساس غریضه سراغ لذتهامون میریم و بچه های بی گناهی که تقصیری ندارن رو اسیر هوا و هوسهای خودمون میکنیم وانگار نه انگار که درقبالشون مسوولیتی هم داریم.بقول آیت الله بهجت( ره):اگه کسی طالب معرفت باشه هرچیزی که اطرافش هست میشن براش معلم ودلیلی برای یادگرفتن. خداکنه ماهم ازاین صحنه کمی معرفت یادبگیریم.... 

 





نوشته شده در تاریخ دو شنبه 29 خرداد 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: مادر عاطفه گربه معرفت  
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد
مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Blog Skin