پلاک 14
دستنوشته ها ی یک خبرنگار

 

سه -چهار سال پیش سریه دعوا در حرم حضرت ابوالفضل (ع) با یکی از خادمان حرم رفاقت خوبی پیدا کردم هربار که قسمت میشه میرم کربلا حتما بهش سرمیزنم یا اگرهم نتونم باهاش تماس میگیرم و احوالی ازش میپرسم .دوسال پیش ابو سیف بعد ازنماز مغرب و عشاء توی حرم حضرت عباس (ع) بهم گفت :کی برمیگردی  ایران؟گفتم :پس فردا صبح .گفت :حتما فردا شب بیا تا ببینمت.منم گفتم احتمالا میخواد سفارشی کنه یا چیزی ازایران میخواد که براش بیارم یا ببرم .

فردای اون روز بین دو تا نماز دیدمش کنار هم وایسادیم برای نماز جماعت.دست کرد توی جیبش و دستمال کاغذی مچاله شده ای رو داد به من و گفت بذار توی جیبت.نماز داشت شروع میشد برای همین بازش نکردم.بعد ازنماز اون سریع رفت برای جمع کردن گاردهای هدایت زائرین و منم بعد از نماز دستمال رو بازکردم دیدم یه نگین خیلی زیبا لای دستمال هست که رنگش خیلی عجیبه .رنگی بین سبز و آبی که بسیار آرامش بخش بود.

ازحرم که رفتم بیرون وگوشیم رو تحویل گرفتم بهش تماس گرفتم و ازش تشکر کردم ولی چون نمیدونستم چیه ازش پرسیدم و اینطوری جواب شنیدم که : وقتی حرم امام حسن عسگری (ع) رو منفجر کردن بخاطر شدت انفجارات قبر اصلی که در زیر صحن و ضریح قرار گرفته آسیب دید و سنگ قبر اصلی حضرت بیرون زد .این سنگ قبر یک سنگ عقیق سبز یک متر در یک متر بود که ازاون تعدادی نگین من باب تبرک ساخته شد که یکی ازاونها همینی هست که بهت دادم ...

 




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 3 اسفند 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: امام حسن  اسم  امام حسن عسگری انگشتر نگین عقیق سبز ایثار کربلا خادم  

شمر امان نامه آورد و فریاد زد:”کجایید ای فرزندان خواهر ما”٬فرزندان امّ البنین(س) هرگز حاضر به جواب دادن نبودند٬ولی امام حسین(ع) فرمودند:”او را پاسخ دهید٬و ان کان فاسقا: اگرچه فاسق است؟” لذا عبّاس(ع) که نمی خواست با شمر سخن بگوید٬چون امام زمانش دستور داد٬اجابت کرده و این درسی است برای خداجویان و جوانان که پیرو ولایت باشند و خواست ولایت و امام زمان خود را برخواست خویش مقدم دارند.و این است پیروی و حمایت از اسلام و قرآن.

رجز خوانی شمر زمانی که حضرت عباس بن علی(ع) و برادرانش را بعنوان خواهر زاده خطاب میکند موجب بروز شکیاتی در میان محبین به آن حضرت شده و از خود سوال میکنند آیا شمر دایی حضرت ابوالفضل (ع) بوده است؟

 




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ یک شنبه 5 آذر 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: شمر کربلا بنی کلابه  ام البنین حضرت عباس  

بلاخره با هرزحمتی بوداتاقها رو توزیع کردم و اتاق خودمم دادم به اونها که راحت باشن و کنار هم .گفتم شاید اینطوری مشکل حل بشه .اما ظاهرا این ماجرا سردرازی داشت . همیشه آخرین نفر وارد اتوبوس میشدن و کاروان باید معطل اونها میشد.توی اتوبوس زائرین برای حرکت در گرما نشستن ,اونها بدون هیچ دغدغه ای خرید میکردن و انگار نه انگار که من دارم گلومو پاره میکنم .وقتی از نجف میخواستیم خارج بشیم همه ساکها رو بار زده بودن وداشتن سوار میشدن که دیدم این چند تا خانوم کنار هتل وسط چندتا پسر جوون گیرافتادن وبه اسم خریداونها داشتن هم اذیتشون میکردن و هم با کیف این زائرین ور میرفتن که پولها شونوسرقت کنن.تااینو دیدم بادوتاشون درگیرشدم .اما اینم شد برام یه امتیاز منفی چون من نمیتونستم بگم چه بلایی سرخانومهاتون داشتن میاوردن ...




ادامه مطلب


نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391 توسط علی جعفری

برچسب ها: کربلا زائر حضرت عباس  صبر بداخلاقی   
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد
مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Blog Skin